بهنام خدا
سلام؛
یک زیارت معروفی داریم به اسم زیارت آل یاسین. خیلی محتوای زیبایی دارد. آدم باید هرروز بخواند تا حفظ شود. خصوصاً با نوای زیبای استاد فرهمند، دلنشینتر هم هست و آهنگ قرائتشان کمک میکند راحتتر و سریعتر حفظ شویم.
این زیارت که خطاب به آقا امام زمان (عج) است، مطالب مهمی دارد که منبع آزمون شب اول قبر است و خلاصهای برای شناخت حق و باطل.
بعد از زیارتها، چون قلب انسان به واسطه زیارت سیقل خورده و زنگارهایش برطرف شده و قفل درهایش شکسته و به سوی نور باز شده و آماده دریافت رحمت الهی است، میگویند: «اکنون آنچه میخواهی طلب کن که انشاءالله برآورده میشود». بعضی زیارتهای مهم و کلیدی مثل زیارت عاشورا یا همین زیارت آل یاسین، خودشان کمک کردهاند و دعای بعد از زیارت را آوردهاند. چون آدم گاهی اینقدر بلندنظر نیست که رحمت واسعه الهی را بشناسد تا بتواند آنچه شایسته و برتر است از این خوان گسترده بردارد.
دعای بعد از زیارت آل یاسین هم خیلی محتوای زیبایی دارد. آدم باید اینقدر معانی اینها را بخواند تا زمان قرائت بداند چه میگوید و چه میخواهد. اینطوری، قلب و جانش همراه و همآهنگ با زبانش میشوند و گرفتنیها را میگیرد.
در این دعا برای تمام اجزای وجود آدم، از قلب و سینه و گوش و چشم و فکر و قوت بدن و ... طلب خیر میکند. من میگویم این دعای بعد از زیارت، جایزه آدم است. خیلی ارزنده است. آدم به فکرش نمیرسد این چیزها را بخواهد.
بعد میرود سراغ خصوصیات حضرت مهدی (عج). تا آنجا که میگوید: «المرتقب الخائف». اینجا دل آدم یک تکانی میخورد. بحث اصلی این پست، همین اصطلاح است.
زمانی که حضرت موسی (ع) در کاخ فرعون بزرگ شد و جوان رشیدی شد، بنیاسرائیل در رنج و عذاب زیادی بودند. فرعونیان، تمام نوزادان پسر را میکشتند و زنانشان را برای بیگاری نگه میداشتند. بنیاسرائیل، یک گروه اقلیتی بودند که به عنوان برده در خفت و حقارت زندگی میکردند. یک روز حضرت موسی (ع) از جایی عبور میکردند، میبینند یکی از این قبطیان -که دشمن حضرت موسی و بنیاسرائیل بودند- دارد یکی از بنیاسرائیل – که همکیش حضرت موسی بود- را اذیت میکند و وقتی آن بنیاسرائیلی حضرت موسی (ع) را میبیند، از او کمک میخواهد که بیا مرا از دست این ظالم نجات بده. حضرت موسی (ع) هم با آن قبطی درگیر میشود و میان دعوا مشتی به او میزند و از آنجا که بسیار نیرومند و رشید بوده، آن قبطی جا در جا میمیرد!
بعد از آن کسی میآید که ای موسی! چه نشستهای که خبر به دربار فرعون رسیده و نیروهایش را بسیج کرده که تو را دستگیر کنند. اگر دستشان به تو برسد، حتماً تو را میکشند!
برای همین حضرت موسی (ع) با هدایت خدا، بهسمت مَدیَن فرار میکند و مدام نگران و مراقب بود که گیر فرعونیان نیفتد. این حالت حضرت موسی (ع) در قرآن اینطور بیان شده:
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (قصص، 21)
یعنی ایشان در حالی مصر را ترک کرد که نگران بود و هر لحظه منتظر حادثهای و به سبب این اضطراب شدید، از خدا میخواست که پروردگارا مرا از شر این قوم ظالم نجات بده.
امام زمان ما، در حالی به فرمان خدا غایب شد، که هر لحظه بیم آن میرفت که ایشان را هم مانند پدران مظلومشان به شهادت برسانند و دین خدا را نابود کنند. و هنوز هم بعد از اینهمه سال، درحالی ایام غیبت را سر میکنند که «المرتقب الخائف» هستند، یعنی هنوز هم به محض شناخته شدن، ایشان را به شهادت میرسانند. هنوز هم ما اینقدر هوشیار نیستیم که دورِ اماممان را بگیریم و از «بقیه الله» که خدا وجود پرخیر او را برای ما حفظ کرده و اگر لحظهای نباشد، زمین اهل خود را فرو میدهد و تنها راه دریافت فیض الهی برای بندگان است، محافظت کنیم.
ما هنوز ولیّ خودمان را نشناختهایم، همانطور که بنیاسرائیل ولیّ خود را نشناختند. سرجایمان نشستهایم و هی میگوییم چرا امام زمان (عج) نمیآید؟ پس این ظهور چه شد؟! همان کاری که بنیاسرائیل میکردند. وقتی حضرت موسی (ع) از آنهمه ستمی که از فرعونیان میدیدند نجاتشان داد، چه کردند؟ داستان اذیتهای بنیاسرائیل معروف است. منتها ما خودمان را مبرّا از این حرفها میدانیم.
به قول آیت الله بهجت (ره):
«در زیارت حضرت غایب (ع)وارد شده است: «السلام علیک ایّها المهذّب الخائف» [= سلام بر تو ای آراسته بیمناک]. با اینکه انسان خائن، خائف است: «الخائن خائف» و شخص مهذّب و بیگناه و پاک، از کسی بیم ندارد؛ امّا آن حضرت با آن حریم پاک، از اظهار (و نشان دادن خود) خائف است. او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال در بیابانها دربهدر و خائف است. سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمیرسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را میکُشد؟ آیا جنّیان او را میکُشند یا ما انسانها؟ ما پیشتر و در طول تاریخِ ائمه(ع) امتحان خود را پس دادهایم! شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت(ع) در پس از ظهور زیاد نباشد. لذا بعضی از منتظران حضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمیکنند که یک روز [حکومت و زندگی با آن حضرت] به سالها میارزد. دعا میکنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان(ع) شیرین گرداند!»
........................
پ.ن.1. شاید این سوال مطرح شود که مگر ترس و نگرانی در انسان کامل (ائمه اطهار علیهم السلام) راه دارد؟ اگر چنین باشد، آن رشادتها در کربلا چطور توجیه میشود؟
ما دو جور ترس داریم: یکی خوف و یکی جبن.
خوف یعنی حذر ودوری نمودن از چیزی که قدرت برآن دارد(مجمع البحرین ج 3 ص 363).
اما جبن به معنی ترس است ضد شجاعت (لسان العرب ج 13 ص 84).
چیزی که بد و نکوهیده است، جبن است که در ائمه اطهار (ع) و شیعیان حقیقی ایشان راه ندارد. اما خوف به معنی این است که آدم بتواند کاری را انجام بدهد، ولی به خاطر ضررش آن را ترک کند. مثلا من میتوانم سیگار بکشم، ولی به خاطر اینکه میدانم به من آسیب میزند، آن را ترک میکنم. مثل خوف از خدا یا خوف از گناه که در قرآن هم داریم. پس این یک کار عقلانی است و ائمه (ع) هم که عقل کامل هستند، قطعاً از این سیره پیروی میکنند.
پ.ن.2. یعنی وقتی امام زمان ما هم از خدا میخواهد که او را از شرّ قوم ظالم حفظ کند، منظورش ما هم هستیم؟ یا ما از این حرفها مبرّاییم؟!
پ.ن.3. درباره حضرت موسی (ع)
بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 100
کل بازدیدها: 585122